مجوزهای سه ماه اخیر به اندازه هشت سال گذشته بوده است

به گزارش وبلاگ دوین، فرشته احمدی اولین نویسنده مهمان شب پایانی شب های داستان بود. این داور جوایز ادبی گلشیری و روزی روزگاری، پیش از خواندن داستان درباره شرایط جوایز ادبی در سال های گذشته گفت: درباره جوایز ادبی از لحاظ کمی خیلی راحت تر می گردد قضاوت کرد تا از نظر کیفی. اما باید به این نکته اشاره کنم که در دوره اول جایزه یلدا حدود 80 رمان (منتشر شده در یک سال) برای آنالیز داشتیم و با احتساب مجموعه داستان ها باید حدود 200 کتاب را آنالیز می کردیم. ولی در این اواخر، تعداد 10 تا 20 رمان و به همین اندازه مجموعه داستان برای داوری داشته ایم. ضمن اینکه معمولا ادبیات عامه پسند در داوری جوایز لحاظ نمی شده است.

مجوزهای سه ماه اخیر به اندازه هشت سال گذشته بوده است

نویسنده رمان پری فراموشی افزود: همواره از اینکه آثار خوب را می خوانیم و باید میان آنها مقایسه و داوری کنیم، خوشحالیم. اما در سال هایی هم شرایط به گونه ای پیش آمده که آثار خوبی منتشر نشده و باید از میان بد و بدتر انتخاب می کردیم و به یک اثر در قیاس با سایر آثار جایزه می دادیم. به طور کلی در سال های اخیر فرایند خوبی نداشته ایم و همه منتظریم ببینیم که اثر مطلوب و قابل قبولی به جوایز راه می یابد یا نه؟ امیدوارم از این پس، هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی شاهد بهبود وضع ادبیات کشورمان باشیم.

وی از برج میلاد و برگزارکنندگان برنامه تمجید کرد و گفت: این قبیل فعالیت ها باعث می گردد تا برنامه های ادبی از مقیاس محله ای به مقیاس شهری کشیده گردد و حامیان و مخاطبان داستان بیشتر گردد.

فرشته احمدی سپس داستان نقطه کور را از مجموعه گرمازدگی که به تازگی از سوی نشر افق منتشر شده است، برای حاضران خواند.

نویسنده بعدی این برنامه، محمد حسینی برنده جوایز ادبی گلشیری و مهرگان بود. او پیش از آنکه داستان چاپ نشده اطراف رودخانه را بخواند، درباره شرایط کتاب در ماه های اخیر گفت: واقعیت این است که در مدت کوتاه سه ماهه گذشته، شرایطی ایجاد شده که حتی آدم ناامیدی مثل من هم کمی امیدوار شده است. فکر می کنم تغییراتی نسبت به گذشته رخ داده و می توانیم بگوییم این تغییرات با فاصله زمانی کمی به مخاطب هم خواهد رسید.

نوینسده رمان آبی تر از گناه ادامه داد: کسانی که با حوزه نشر آشنا هستند، قطعاً با این تغییرات روبرو شده اند. شاید بگردد گفت تعداد مجوزهای کتابی که در این سه ماه گرفته ایم به اندازه تمام مجوزهایی باشد که طی هشت سال گذشته از طرف وزارت ارشاد صادر شده بود.

مهمان دیگر این شب، محسن حکیم معانی بود که علاوه بر داستان نویسی، مشغول برنامه سازی در رادیو در حوزه کتاب است. او درباره تفاوت های داستان خواندن و داستان شنیدن گفت: قطعاً مخاطبی که دوست دارد داستان را بشنود با مخاطبی که مایل است داستان را بخواند فرق می نماید. من زمانی از آن دسته مخاطبان برنامه های رادیویی بودم که رمان ها را از رادیو می شنیدم و بعد آنها را می خریدم و می خواندم.

وی درباره تفاوت های کار رادیویی و مکتوب گفت: صدا در رادیو، یک لحظه می آید و می رود و شما امکان بازشنیدن آن را ندارید، در حالی که در حین خواندن کتاب می توانید هر وقت که خواستید به صفحات عقب برگردید. درباره سبک نوشتن برای رادیو و کتاب هم باید بگویم که این دو کار سبک هایی متفاوت دارند و برای شخص من خیلی سخت است که بتوانم لحن نوشته ام را در حین داستان نویسی از لحن رادیویی جدا کنم. خودم به این سختی در نوشتنم واقفم و تلاشم می کنم این نقطه ضعف را رفع کنم.

محسن حکیم معانی سپس داستان کوتاه روزه سکوت را از مجموعه در دست انتشار مسئولیت تک نفره آقای نویسنده برای حاضران خواند.

آخرین داستان خوان شب هفتم شب های داستان برج میلاد، محمد محمدعلی بود که حدود سه سال است در کانادا زندگی می نماید. او فیلمی را از داستان خوانی خود برای این برنامه ارسال نموده بود، که در آن بخشی از داستان بگردد یا نگردد از مجموعه دریغ از روبرو و قسمتی از رمان جهان زندگان را برای حاضران خوانده بود.

نویسنده برهنه در باد همچنین در متنی کوتاه دلایل مهاجرت خود و حال و هوای این روزهایش را تشریح نموده بود. متن کامل صحبت های او از این قرار است:

مهاجرت یک حادثه مهم است در زندگی و می تواند برای هر کسی به نحو و بهانه ای اتفاق بیفتد. برای من دوری از وطن رخ داده، نه به معنای بنه کن و مهاجرت. من در ونکوور کانادا هستم به این بهانه که سی سال همسر و فرزندانم به من یاری رساندند تا من بنویسم و من هم تصمیم گرفتم سه سال - یا نه، شش سال - به آن ها یاری کنم تا نوه هایم فارسی یاد بگیرند و من هم خودم را راضی که با آنها بی حساب شده ام. مسخره است ولی واقعیت دارد. من هنوز گویی چمدان ذهنم را باز ننموده ام تا ببینم چه دارم و چه ندارم و کجا هستم. در این حالت یک بام و دو هوایی هنوز نه غم غربت را حس می کنم و نه مثل بعضی دوستان هوای نان سنکگ و کله پاچه و چلوکباب دارم. آنچه دور و برم نیست شور و هیجان شما جوان هاست. آلیس مونرو کانادایی همین سال جاری نزدیک گوش من نوبل ادبیات گرفت. فکر می کردم پیر و جوان اهل فرهنگ و ادب می ریزند تو خیابان و بعد جمع می شوند جلو آرت گالری و بعد همه می رویم حوالی برج آزادی یا خانه هنرمندان یا همین برج میلاد و جشنی برپا می کنیم و او سخنرانی می نماید. هیچ یک از این اتفاقات نیفتاد. خانم مارگارت اتوود، هموطن دیگرش که او هم نزدیک گوش من است به او تبریک گفت، و گویی همه چیز براشان خیلی خیلی طبیعی است. چه خواب ها و خیال هایی می آید سراغ امثال من که مزه هیچ چیز را به درستی نچشیده ام. می خواهم بگویم دلم تنگ شده برای شور و اشتیاق جوانانی از نوع شما که در کمتر جایی می توان این همه صداقت سراغ گرفت و در کمتر جایی می توان این همه بی اعتنایی را به آنان دید. مهاجرت برای من که بالای شصت سال رخ داد، بیشتر با یک سفر درونی معنا پیدا می نماید. اگر بخواهم به آثار بیرونی اش اشاره کنم مثال کرم ابریشم است که هنوز دارد دور خودش پیله می تند و هیچ تصوری ندارد از پروانه شدن و پرواز. نیمه های شب، بین خواب و بیداری می آیم تهران و یکراست می روم حوالی میدان بهارستان و با شتاب خودم را می رسانم به وزارت ارشاد و در فضای مه آلود یکی بود و یکی نبود خواب، دنبال بررس ها می گردم تا خبری از فرزندان متوقف شده ام بگیرم. بعد ناگهان صدای قطاری می شنوم که به سرعت دور می گردد و مرا در ایستگاه بهارستان جا می گذارد. در حالی که بلیت کوپه درجه یک دست من است، قطار دور و دورتر می گردد. و مرا با جهان جهان اندوه و بغض تنها می گذارد. خیلی سخت است که روحت را در ایران جا بگذاری و جسمت را بکشانی جایی که همه چیز به تو می دهد جز آن چیزی که طالبش هستی. آدم هرچه بیشتر معنای حقوق فردی و اجتماعی را احساس می نماید بیشتر زجر می کشد.

منبع: خبرگزاری مهر

به "مجوزهای سه ماه اخیر به اندازه هشت سال گذشته بوده است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مجوزهای سه ماه اخیر به اندازه هشت سال گذشته بوده است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید